راضیه تجّار، از نویسندگان خوش قلم کشور است که اهل قلم، با نام و آثارش، آشنایی کامل دارند. از این هنرمند تاکنون آثار متعددی به چاپ رسیده است. تجار، با نثری شاعرانه و هنرمندانه روایتگر زندگی زنانی است که با مشکلات مختلف زندگی خانوادگی و اجتماعی مبارزه میکنند و آثار او تجلی زندگی زنان است. دفتر دهم کرسی که توسط مدرسه ماه برگزار میشود، ۵ بهمن ۱۴۰۱ به خانم راضیه تجار اختصاص داشت. تجار در این برنامه که در خانه شماره یک عکاسان با حضور علاقهمندان برگزار شد، از مسیر پرپیچ و خمی که دراین سالها طی کرده است گفت.
کسب تجربه
به گزارش روابط عمومی حوزه هنری، راضیه تجار با بیان اینکه «خداوند در وجود هرکس چیزهایی به ودیعه میگذارد و نوشتن، ودیعه خداوند در وجود من بود» گفت: از ابتدا احساس کردم با واژگان دوست هستم. کلاس دوم ابتدایی بودم؛ وقتی آموزگار کلمهای روی تخته سیاه مینوشت و میپرسید: چه کسی میتواند جمله بنویسد؟ همیشه دست من بالا میرفت. بعدها هم در مدرسه همکلاسی هایم مشتاق شنیدن انشا و داستانهای من بودند. اما عجلهای برای چاپ داستان هایم نداشتم. تجربه کسب کردن و از تجربیات دیگران سود بردن برایم مهم بود.
خانواده اهل ذوق
این بانوی نویسنده به پیشینه خانوادگیاش پرداخت که همگی اهل ذوق بودند: «مادربزرگ مادریام از بچگی برای ما قصه میگفت و پدر هم ذوق شعری داشت و مادر هم اهل ذوق و هنر بود و گلدوزی میکرد؛ همه اینها برایم جالب بود. اهل مطالعه بودم. به خاطر دارم کلاس چهارم دبستان از کتابخانه داییام کتاب ابله داستایوفسکی را برداشتم و خواندم؛ آنقدر بچه بودم که اسم کتاب را به غلط تلفظ میکردم.
تحصیل در دانشگاه
راضیه تجار تحصیل کرده رشته روانشناسی و بازنشسته آموزش و پرورش است. وی با بیان اینکه «وقتی دانشگاه قبول شدم پدرم از ما خواست که بیحجاب به دانشگاه نرویم» اضافه کرد: در مدرسه عالی دختران (دانشگاه الزهرا کنونی) روانشناسی خواندم، سال ۵۲-۵۳ ازدواج کردم و به همراه همسرم (مرحوم منوچهر حقانیپرست) که سینما میخواند مدتی به ایتالیا رفتم.
مثل خانه پدری
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، چند شعر راضیه تجار در مجلههای فردوسی و اطلاعات بانوان به چاپ میرسد تا اینکه او بعد از پیروزی انقلاب به طور جدی وارد عرصه نویسندگی میشود. وی از نویسندگان متعهدی است که در آثار داستانی خویش، به ترویج ارزشهای دینی و مذهبی بهویژه فرهنگ شهادت و ایثار پرداخته است.
تجار در ادامه میگوید: سال ۶۴ داستان هفت بند را نوشتم که دستمایهاش شهید و شهادت بود و این بحث شهادت من را خیلی متحول کرده بود. من در جوانهایی که به جبهههای جنگ میرفتند، تکثیر شده آرش کمانگیر را میدیدم. همسرم هم به تناوب به جبهه میرفت وهیچ وقت مانعش نشدم. همینها باعث شد به طور جدی بنویسم. آن زمان نسل اول هنرمندان در حوزه هنری جمع شده بودند، یکبار یک آگهی دیدم؛ این آگهی مربوط به داستان و کلاس داستان نویسی بود. داستان هفت بند رافرستادم و چندی بعد من را دعوت کردند. وقتی آمدم داستانم را بخوانم، جماعتی را دیدم که دورتادور روی زمین نشستهاند. آن زمان آقایان محمدرضا سرشار، حسن حسینی، حسن احمدی عموزاده خلیلی، طاهره ایبد وخیلی از اهالی ادبیات اینجا بودند. حوزه هنری خیلی شبیه خانه پدری بود. حیاط حوزه هنری پر از گل و گلدان و حوض و فواره بود؛ مثل خانه پدری. همینکه آسمان را در حوض آب میدیدیم ذوقمان شکوفا میشد.
زن روز و حوادث
این نویسنده پیشکسوت، ۹ سال در مجله زن روز قلم زده است، چگونگی حضورش در مجله زن روز را اینطور تعریف میکند: آن زمان در سطح تهران اینقدر کلاس داستان نویسی نبود. این کلاس سه شنبهها بود و یکی هم کلاس هوشنگ گلشیری. حدود ۳۰-۴۰نفر میآمدند؛ روی زمین مینشستند؛ ۲ نفر داستان میخواندند و نقد میکردند. همان موقع به مجله زن روز دعوت شدم، صفحه با شما مشورت میکنیم، ۹ سال هرهفته یک داستان رئالیستی مینوشتم. داستاننویس روزنامه حوادث هم بودم. کتابهای فانوسی بیفروز و از خاک تا افلاک چکیده داستانهای چاپ شده در این دو نشریه بود.
مجله ادبیات داستانی
راضیه تجار که حدود ۴۸ کتاب چاپ شده دارد، سالها عضو شورای سردبیری ماهنامه ادبیات داستانی بوده است. او از آن سالها اینطور یاد میکند: شورای سردبیری بودیم؛ من و یعقوب آژند، محمدرضا سرشار وحسین حداد. ۶ سال مجله را درآوردیم. مجله پرباری بود. از نویسندگان مطرح عکس پشت جلد میزدیم. بعد از ۶ سال مجله را به نوعی تعطیل کردند. به نظرم دیگر مجله تخصصی داستانی نداریم.
منجی آدمها
راوی دهم برنامه کرسی در پاسخ سوال مجری که پرسید: نویسنده برنده چه ویژگیای دارد؟ پاسخ داد: نویسندهای که با تکنیک آشنا باشد، تکنیک هم یک روزه به دست نمیآید. باید کتاب بخوانند اما وارد تئوری نشوند. بیشتر بنویسد. نویسندگی مثل رانندگی است. تا ننشینی پشت فرمان ترست نمیریزد. نویسنده باید حواسش را بهکار بیندازد. کتاب، فیلم و موسیقی خوب ذوقش را پرورش میدهد. اینها ظاهر قضیه است. طرف باید بداند چه میخواهد بنویسد. زنان اغلب ابتدای کار از مسائل خانگی مینویسند اما به تدریج باید عمیقتر بنویسند. بهتر است چیزی که زیست میکنند را بنویسند. زیاد بخوانند تا دامنه واژگانشان اضافه شود،کسانی که اول کارند بیشتر وقت دارند تا برای مطالعه بگذارند. بخوانند و بدانند. استاد سرهنگی میگوید: ادبیات منجی جامعه ما است. خانمها سعی کنند در حوزههای دیگر بنویسند. نگران گرفتن ونگرفتن کار نباشند. نویسنده میرود و اثر میماند.
از جامعه نوشتن
عضو هیئت موسس انجمن قلم ایران با نگرانی از اینکه این روزها خیلی از نوشتهها، گرته برداری از غرب است اظهار داشت: امیدوارم نسلهای جدید بنویسند، توجه داشته باشید که ایران تنها تهران نیست. نویسنده باید از جامعه خودش بنویسد. قبلا هم گفتم، نویسنده نباید برج عاج نشین باشد. باید به آینده وسالهای بعد از امروز ایرانمان فکر کنیم. یادمان باشد در تمام این سالها ما یک وجب از خاک را ندادیم. گاهی چشم بستن روی حقیقت درست نیست.
کلاس داستان
قریب به ۳۰ سال است که کلاس داستانویسی راضیه تجار برگزار میشود. وی با بیان اینکه «خیلی چیزها در زندگی ممکن است آدم را به بیراهه بکشد اما ادبیات و خانواده برای من اصل است»، اضافه کرد: در کل، تربیت هنرجو و کسانی که اهل ادبیات باشند برای من مهم بوده است. تجار از تجربه تعطیلی کلاسش در حوزه هنری اینطور میگوید: یکبار کلاس سه شنبهها با یک نامه تعطیل شد؛ آن زمان کلاسمان ۲۹ نفره بود. من از تعطیلی این کلاس گریه میکردم. بعد از آن با ۸ نفر در دفتر شخصی همسرم کلاسها را ادامه دادم. تاقبل از شیوع کرونا، حدود ۱۶ سال کلاسها درحوزه برگزار نشد؛ اما هفتهای یک روز به حوزه میآمدم. کارمند نبودم اما میآمدم. بعد از شیوع کرونا و شرایطی که پیش آمد، حس کردم، دیدم، سه شنبههای عزیز دارد تعطیل میشود و کلاسم را به حوزه آوردم.
شهرزاد قصه گو
این نویسنده زن برگزیده دفاع مقدس از کلاسهای داستانویسی روزهای سه شنبه با عنوان سه شنبههای عزیز نام میبرد و میگوید: کلاس سه شنبه برای من یک گنجینه است؛ این خیلی مهم است که دروغ نگوییم وحقیقت را بگوییم و در کلاس روابط انسانی برقرار باشد. گاهی اوقات بچهها میگویند این برای ما زندگی مضاعف است. در این کلاسها به بچهها یاد میدهم که هرچه درذهن دارند روی کاغذ بیاورند. معمولا استقبال خانمها به این کلاسها بیشتر است. انگار شهرزادهای قصه گو خیلی حرف برای زدن دارند. استعداد کسانی که در کلاسها شرکت میکنند، متفاوت است اما به همه آنها تاکید میکنم از نوشتن وخواندنش در کلاس نترسید. با نوشتن حداقل حال خودشان خوب میشود. قصههای بچهها را که میخوانم-مثل بچههای مدرسه-برایشان برچسب گل میزنم و بچهها خیلی ذوق میکنند! برای کلاسم تبلیغ آنچنانی نداریم؛ خیلی از علاقهمندان به داستان نویسی از این وجود کلاسها خبر ندارند؛ با این وجود کسانی هستند که هرهفته برای شرکت در کلاسها ازقم و شمال میآیند.
همیشه برقرار
تجار میگوید: در طول این سالها سعی کردم که در هر شرایطی کلاسها برقرار باشد. حتی در زمان جنگ. به خاطر دارم که آن زمان هر سه فرزندم کوچک بودند. با اصرار همسرم به شمال کشور رفتیم. همینکه روز سه شنبه شد ماشین گرفتم و به تهران آمدم و این قضیه چندبار تکرار شد. من حتی در طول ۲ سال کرونا کلاسها را تعطیل نکردم. این جادوی داستان است. برایم نظم و وقت شناسی خیلی مهم است. نظم زندگی آدم را میسازد. هنوز هم وقتی کلاس دارم از شب قبل وسایلم را حاضر میکنم. غالبا قبل از بچهها سرکلاس حاضر میشوم. نظم، انضباط کاری، استمرار داشتن، کوشا بودن برایم اهمیت دارد. پشتکار در هرکاری موجب توفیق است.
در پایان این کرسی که به پرسش و پاسخ حضار گذشت راضیه تجار اذعان کرد: در این سالها هیچ وقت دنبال پست و مقام نبودم و بیشتر دوست داشتم با قلبم کار کنم. همیشه دوست دارم که بتوانم تا حدتوانم از جوانها حمایت کنم. همیشه در تلاش بودم با شاگردهایم خوش باشم. در زندگی هیچ حسرتی ندارم، اگر به عقب برگردم باز همین راه را میروم. یکبار خانم حسینجانی از دارالترجمه حوزه هنری دعوت کردند که تعدادی از آثار خانمهایی که در کلاسها شرکت و آثارشان چاپ شده بود را انتخاب کنیم تا ترجمه شود. ما انتخاب کردیم و حداقل به ۵ زبان ترجمه و چاپ شد و این یکی از بهترین روزهای عمرم بود.
انتهای پیام/
نظر شما